آرامکی :)

به آرامی خدا..

آرامکی :)

به آرامی خدا..

آرام باش، مثل دریا!

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

بعد رفتم به سراغ چمدان های قدیمی...

مشهد و عکس پدر، ضامن آهو و دل من

گریه هم پاک نکرد از دل من  گرد یتیمی

تازه همسایۀ  باران و خیابان شده بودیم

کاشی چاردهم روبروی کوی نسیمی

عشق را تجربه می کردم در ساعت انشا

شعر را تجزیه می کردم در دفتر شیمی

نام هایی که نه در خاطره ماندند و نه در دل

ساعت جبر شد و غرغر استاد عظیمی

اردوی رامسر و گم شدنم در شب مجنون

رقص موسای عرب،  خندۀ مسعود کریمی

این یکی هست ولی از همۀ  شهر بریده

آن یکی را سرطان کشت،  سلامی ... نه،   سلیمی

این یکی عشق هدایت داشت با عشق فرانسه

آن یکی  قصه نویسی شد در حدّ حکیمی

آن یکی پنجره ای وا کرد از غربت فکّه

این یکی ماند گرفتندش در خانۀ تیمی

این یکی باز منم شاعر دلتنگی یاران

این یکی باز منم در چمدان های قدیمی...

علیرضا قزوه - اسفند 88

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی