ای هُدهدُ صبا به سبا می فرسمت...
- دوشنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۱، ۱۱:۵۱ ق.ظ
- ۰ نظر
ای هُدهُد صبا، به سبا میفرستمت | بنگر که از کجا به کجا میفرستمت | |
حیف است طایری چو تو در خاکدانِ غم | زین جا به آشیان وفا میفرستمت | |
در راه عشقْ مرحلهی قرب و بعد نیست | میبینمت عیان و دعا میفرستمت | |
هر صبح و شام قافلهای از دعای خیر | در صحبت شِمال و صبا میفرستمت | |
تا لشکر غمت نکند مُلک دل خراب | جان عزیز خود به نوا میفرستمت | |
ای غایب از نظر، که شدی همنشین دل، | میگویمت دعا و ثَنا میفرستمت | |
در روی خود تَفَرُّج صُنع خدای کن | کآیینهی خداینما میفرستمت | |
تا مطربان ز شوق مَنَت آگهی دهند | قول و غزل به ساز و نوا میفرستمت | |
ساقی بیا که هاتف غیبم به مژده گفت: | «با درد صبر کن که دوا میفرستمت | |
حافظ! سرود مجلس ما ذکر خیر توست | بشتاب هان که اسب و قبا میفرستمت |